محمدجواد ظریف

ساخت وبلاگ



کتاب قطور را تمام کردم. در روزهایى که لذت بردن از زندگى به رویایى کم رنگ تبدیل شده است من از خواندن صفحات این رمان فرانسوى لذت بردم. با کلماتش بغض کردم، با جملاتش خندیدم و مهم تر از همه امیدوار شدم.

انگار اگر بتوانیم افسار زندگى خود را از چنگال دیگران بیرون بکشیم و برایمان نوع نگاه و قضاوتشان مهم نباشد زیستن شیرین ترین هدیه خدا خواهد بود...


*اثرى از آنا

محمدجواد ظریف...
ما را در سایت محمدجواد ظریف دنبال می کنید

برچسب : بودن, نویسنده : achavarrrre9 بازدید : 144 تاريخ : شنبه 25 شهريور 1396 ساعت: 19:37

دلم مى خواهد بنویسم، کلمات را ردیف کنم و بنویسم. از اینکه امروز دکترم را عوض کردم و اینکه چرا مجبور به این کار شدم. از نامردى آدم هایى که شهوت هاى زمینى چطور اجازه سوء استفاده از انسان هاى نیازمند را به آنها داده است. از شغلى که فکر مى کردم شغل مى شود و هشت روز تمام با انگیزه برایش زحمت کشیدم و خودى نشان دادم اما حالا باید براى گرفتن حق فریاد بکشم بلکم شنیده شود... خسته ام، به تعداد محدودى دشنام محمدجواد ظریف...
ما را در سایت محمدجواد ظریف دنبال می کنید

برچسب : جورى,درست,خودت,باور, نویسنده : achavarrrre9 بازدید : 147 تاريخ : شنبه 25 شهريور 1396 ساعت: 19:37

امروز معنى دقیق ذوق کردن را فهمیدم. شیرین ترین لحظه ای که خدا قسمت هرکسى نمى کند را با تمام وجود چشیدم، لحظه اى که اشک و خنده هم زمان مى شوند براى ساختن... وقتى دانشگاه قبول شدم ذوق نکردم یا وقتى سرسفره عقد بله را گفتم. موقع جدایى حسى بین ترس و شادى داشتم اما باز هم ذوق نکردم که رها شده ام. قبل تر از آن روزى که نوزاد زیبایم را از خدا هدیه گرفتم از درد توان خندیدن هم نداشتم اما خوشحال بودم و بسیار محمدجواد ظریف...
ما را در سایت محمدجواد ظریف دنبال می کنید

برچسب : وَمَن,یَتَوَکَّلْ,عَلَى,اللَّهِ,فَهُوَ,حَسْبُهُ, نویسنده : achavarrrre9 بازدید : 120 تاريخ : شنبه 25 شهريور 1396 ساعت: 19:37



آن مرد،تنها آمد.

آن مرد یک کیک آورد.

آن مرد بعد از دو ساعت رفت.

محمدجواد ظریف...
ما را در سایت محمدجواد ظریف دنبال می کنید

برچسب : ممنون,یادت,هست,فرنگى,دوست,دارم, نویسنده : achavarrrre9 بازدید : 163 تاريخ : شنبه 25 شهريور 1396 ساعت: 19:37

صبح که از خانه زدم بیرون به سمت مطب دکتر، بسیار نگران بودم. از معدود دفعاتى بود که براى سلامتیم نگران مى شدم. صلوات مى فرستادم که یک پروانه از روبرویم رد شد و سر دیوار روى شاخ و برگ ها نشست. از آن پروانه هاى کودکى که فصل بهار همیشه در باغچه پدرجان پیدایشان مى شد. از آن سیاه ها که نقطه هاى زرد رویش خوشگل ترشان مى کند. نمى دانم چرا ولى دلم آرام گرفت. محمدجواد ظریف...
ما را در سایت محمدجواد ظریف دنبال می کنید

برچسب : بهار,شبیه,تابستان,است؟, نویسنده : achavarrrre9 بازدید : 135 تاريخ : شنبه 25 شهريور 1396 ساعت: 19:37

آدم است دیگر، یک وقت دلش می‌گیرد حوصله‌اش تنگ می‌شودو دنیایش تاریک، حوصله‌ی هیچ‌کسی را ندارد بی آنکه بداند چرا. گاهی هم دقیقاً می‌داند چه مرگش است اما زبان گفتنش را ندارد، حتی به نزدیک‌ترین کسی که دارد. آدم که اینطور می‌شود، آدم‌های دیگر باید درک کنند. خورده نگیرند. برنخورد بهشان. خلوت، سکوت، گریستن...خوب می‌کنند حتماً. به قول نمی‌دانم کی در کتاب "تیستو": اگر گریه نکنی، اشک‌ها در دلت یخ می‌زنن محمدجواد ظریف...
ما را در سایت محمدجواد ظریف دنبال می کنید

برچسب : ممکن,پیدایش, نویسنده : achavarrrre9 بازدید : 168 تاريخ : شنبه 25 شهريور 1396 ساعت: 19:37

این کتاب _ کجا ممکن است پیدایش کنم _ را هم تمام کردم. با خودم فکر می‌کنم اگر من یک ژاپنی بودم، موراکامی هم‌صحبت دلنشینی برایم می‌شد. یکی دیگر از کاکتوس‌هایم تلف شده‌است. در سطل آشغال دفنش می‌کنم. این چندمین کاکتوسی بود که تحت سرپرستی من مُرد؟ گوشی‌ام زنگ می‌خورد، مشتری برای میز چوبی دوست داشتنی‌ام. معامله‌مان نمی‌شود. باید زودتر بفروشمش گرچه مطمٸنم دلتنگش می‌شوم... محمدجواد ظریف...
ما را در سایت محمدجواد ظریف دنبال می کنید

برچسب : دلتنگی,برای,درختی,مُرده, نویسنده : achavarrrre9 بازدید : 165 تاريخ : شنبه 25 شهريور 1396 ساعت: 19:37

اینکه می‌گویند زمان مرهم است بر خیلی از زخم‌ها درست نیست. خاطرات تٲثیرگذار به زعم من، فراموش نمی‌شوند. با آنها زندگی می‌کنی. گوشه‌ای از روزمرگی‌هایت نگهشان می‌داری. اگر خوب باشند که تلخی امروزت را تعدیل می‌کنند، پس چه بهتر که مدام در ذهنت تکرارشان کنی. اما اگر غم باشند، اگر زخم باشند، باید کاری کرد که دورتر شوند. در ماندگاریشان شکی نیست اما در کمرنگ کردنشان هم دستی باید جنباند. لازم است گاهی ع محمدجواد ظریف...
ما را در سایت محمدجواد ظریف دنبال می کنید

برچسب : طلوع,صدایم, نویسنده : achavarrrre9 بازدید : 169 تاريخ : شنبه 25 شهريور 1396 ساعت: 19:37

هیچ وقت در مسابقه "دو" شرکت نکرده ام اما اگر بخواهم زندگى را تشبیه کنم به یک میدان مسابقه دوندگی، همیشه آن وسط ها درحال قدم زدن بودم. البت که گاهى هم دویده ام اما هرگز جزء نفرات اول نبودم. الان حس می کنم باید بدوم چون نفس هاى افراد پشت سرم را روى گردنم حس مى کنم. مشکلى که وجود دارد این است که دویدن دیگر به من نمى آید، من در همان حال قدم به قدم راه رفتن مانده ام. محمدجواد ظریف...
ما را در سایت محمدجواد ظریف دنبال می کنید

برچسب : تواند,آرزوهاى,کوچک, نویسنده : achavarrrre9 بازدید : 136 تاريخ : شنبه 25 شهريور 1396 ساعت: 19:37

دارمیادمىگیرمجلوىمامانخوددارباشم. مثلاامروزوقتىتلفنوبىخداحافظىقطعکرد و من در محضر مامان بودم، الکىبهحرفزدن با موبایلم ادامهدادم،آنهمخیلىصمیمی!بهترهغصههاممالخودمباشه... محمدجواد ظریف...
ما را در سایت محمدجواد ظریف دنبال می کنید

برچسب : خاکسترى, نویسنده : achavarrrre9 بازدید : 1532 تاريخ : دوشنبه 13 شهريور 1396 ساعت: 15:19

بعدازدوسالدوبارهحملهسرگیجهداشتم،چنداندورازانتظارهمنبود.باباصداىبغضآلودوپرازفینوفونمکهپاىتلفنشنیدندبهسرعتخودشانرارساندندوبهانهمسخرهمنمبنىبرسرماخوردگىراباورنکردند.پدرومادرداشتننعمتبزرگىاست،الحمدالله.پ.منگقرصهایىهستمکهبلعیدهام.روزسختىبود... محمدجواد ظریف...
ما را در سایت محمدجواد ظریف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : achavarrrre9 بازدید : 1500 تاريخ : دوشنبه 13 شهريور 1396 ساعت: 15:19

بالاخرهبعدازمدتهاخوابخوبىدیدم.داخلمسجدىبودمکهبرنامهاىدرحالاجرابود،روىیکصندلىچرخدارالبته. پسرکوچولوهمراهمبود. ازشبستانمسجدبیرونزدیم. جنبدیگهاىغذاسردرآوردیموفهمیدمبانىمراسم "جوادظریف" است. خودشکنارغذاایستادهبود. دوغذاکشیدوماراکنارمیزىنزدیکخودجاداد. قیمهبود...آقاىهمسرگفتنددوتاغذابگیربهنیابتاوبهدوفقیربده.چشم. محمدجواد ظریف...
ما را در سایت محمدجواد ظریف دنبال می کنید

برچسب : محمدجواد, نویسنده : achavarrrre9 بازدید : 1544 تاريخ : دوشنبه 13 شهريور 1396 ساعت: 15:19